پايتخت جادو جمبل اين جاست !
پايتخت جادو جمبل اين جاست !
پايتخت جادو جمبل اين جاست !
نويسنده: مريم پاپي
اگر جايي ديديد که خرافات در خيابان راه مي روند، احوال تان را مي پرسند، سوار ماشين مي شوند، سر کار مي روند، معامله مي کنند، عاشق مي شوند، ازدودج مي کنند و با شما زندگي مي کنند، آن جا هند است. جايي که هيچ احتياجي به پنهان کردن خرافه نيست و زن و مرد به پايبندي به آن افتخار مي کنند! مي خواهيم ديداري از سرزمين خرافات داشته باشيم.
خورن کشک با شکر زرد، نگاه کردن به زني متأهل که ريسماني گل بر سر گذاشته، نگاه کردن به فيل، گوش دادن به عر عر الاغ با صداي مارمولک، ريختن شير يا زردچوبه، کوتاه کردن موها در روزهاي سه شنبه يا غروب ها، افتادن مارمولک روي سر، گذاشتن پول در کيسه خريد، ازدواج در زماني که ماه کامل است، تبادل اشيا در آستانه در، گريه سگ با صداي جغد...
اگر کف دست چپ تان بخارد، پول به دستتان مي رسد و خارش کف دست راست نشانه رسيدن ميهمان است. زدن چشم راست براي مردان و چشم چپ، براي زنان خوب است و خرافه هاي بسيار ديگر که در هر منطقه از هند با تفاوت هايي وجود دارد.
اگر بخواهي با يک هندي معامله کني، بايد صبور باشي تا تاريخ و ساعت را ببيند و گاهي دقايقي طولاني صبر کني تا زمان خوش يمن فرا برسد تا پول ردو بدل شود! درباره معامله هاي بزرگ هم حتما بايد با طالع بين ها مشورت کرد.
سهراب سپهري مي گويد: در بنارس، سر هر کوچه چراغي ابدي روشن بود.... خرافات گاهي هم آن قدر تلخ مي شود که نمي توان به عنوان سرگرمي به آن نگاه کرد و از کنارش گذشت. مراسم «ساتي» که در حيران آن، زني که شوهرش مرده بايد سوزانده شود، هنوز در برخي از مناطق هند اجرا مي شود...
اگر وقتي از خانه خارج مي شويد، کسي از شما بپرسد کجا مي رويد، عطسه هاي مکرر، ديدن يک بيوه، يک برهمن مجرد يا مردي که روغن يا شير حمل مي کند، گربه اي که از سر راه تان مي گذرد، قارقار کلاغ، از زير نردبان راه رفتن، بعد از غروب آفتاب چيزي قرض دادن يا گرفتن...
پژوهشگر هندي راست مي گويد: نمي توان اعتقادات بيش از يک ميليارد نفر را ناديده گرفت. هند مفهومي ديگر به خرافات ميدهد. در اين سرزمين سبز، خرافه با آدم ها زندگي مي کنند، اما با آنها نمي ميرند.
منبع: زندگي ايده آل شماره 41
/س
خوب ها
خورن کشک با شکر زرد، نگاه کردن به زني متأهل که ريسماني گل بر سر گذاشته، نگاه کردن به فيل، گوش دادن به عر عر الاغ با صداي مارمولک، ريختن شير يا زردچوبه، کوتاه کردن موها در روزهاي سه شنبه يا غروب ها، افتادن مارمولک روي سر، گذاشتن پول در کيسه خريد، ازدواج در زماني که ماه کامل است، تبادل اشيا در آستانه در، گريه سگ با صداي جغد...
اگر کف دست چپ تان بخارد، پول به دستتان مي رسد و خارش کف دست راست نشانه رسيدن ميهمان است. زدن چشم راست براي مردان و چشم چپ، براي زنان خوب است و خرافه هاي بسيار ديگر که در هر منطقه از هند با تفاوت هايي وجود دارد.
اگر بخواهي با يک هندي معامله کني، بايد صبور باشي تا تاريخ و ساعت را ببيند و گاهي دقايقي طولاني صبر کني تا زمان خوش يمن فرا برسد تا پول ردو بدل شود! درباره معامله هاي بزرگ هم حتما بايد با طالع بين ها مشورت کرد.
فلفل هاي نخ شده و آپارتمان هاي مدرن
صبح به خير خرافات
گرد خرافه بر مرگ
سهراب سپهري مي گويد: در بنارس، سر هر کوچه چراغي ابدي روشن بود.... خرافات گاهي هم آن قدر تلخ مي شود که نمي توان به عنوان سرگرمي به آن نگاه کرد و از کنارش گذشت. مراسم «ساتي» که در حيران آن، زني که شوهرش مرده بايد سوزانده شود، هنوز در برخي از مناطق هند اجرا مي شود...
بدها
اگر وقتي از خانه خارج مي شويد، کسي از شما بپرسد کجا مي رويد، عطسه هاي مکرر، ديدن يک بيوه، يک برهمن مجرد يا مردي که روغن يا شير حمل مي کند، گربه اي که از سر راه تان مي گذرد، قارقار کلاغ، از زير نردبان راه رفتن، بعد از غروب آفتاب چيزي قرض دادن يا گرفتن...
سياست و خرافات
پژوهشگر هندي راست مي گويد: نمي توان اعتقادات بيش از يک ميليارد نفر را ناديده گرفت. هند مفهومي ديگر به خرافات ميدهد. در اين سرزمين سبز، خرافه با آدم ها زندگي مي کنند، اما با آنها نمي ميرند.
منبع: زندگي ايده آل شماره 41
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}